ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود؛ ولیک بخون جگر شود...!
وقتی تنهایی و دلتنگی میاد سراغت...
وقتی یه بغض سنگین و لعنتی گلوتو فشار میده...
و اشک توی چشمات حلقه میزنه و منتظر یه بهونه تا بترکه...
و تو از ترس اینکه مبادا اشکات جاری بشه و اونوقت...
فقط سکوت میکنی...
سکوت...
گاه برای بیان آنچه در گلوست و قرار است فریادی نشود ؛جز ایهام و اشاره راهی نیست...
که بغض هم خود اشاره ای است...!