کلبه ی عاشقان.......

عشق پرنده ی شکسته بالیست که دفتر خاطرات را ورق میزند...........

کلبه ی عاشقان.......

عشق پرنده ی شکسته بالیست که دفتر خاطرات را ورق میزند...........

قصه سفر

سفر کردم که از عشقت جدا شم ,

دلم میخواست دیگه عاشق نباشم!

ولی عشقت تو قلبم مونده ای وای!

دل ِ دیوونمو سوزونده ای وای!

هنوزم عاشقم , دنیای دردم ؛

مثه پروانه ها دورِت میگردم!

مثه پروانه ها دورِت میگردم!

سفر کردم که از یادم بری ,دیدم نمیشه!

آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه!

غم دور از تو موندن یه بی بال و پرم کرد!

نرفت از یاد من عشق! سفر عاشقترم کرد!

هنوز پیشمرگتم من! بمیرم تا نمیری

خوشم با خاطراتم اینو از من نگیری!

دلم از ابر و باران به جز اسم تو نشنید

توو مهتاب ِ شبونه فقط چشام تورو دید!

نشو با من غریبه ِ مثه نا مهربونا

بلا گردون ِ چشمات, زمین و آسمونا

میخوام برگردم اما میترسم ,میترسم بگی حرفی نداری

بگی عشقی نمونده, میترسم بری تنهام بذاری!

تو رو دیدم توو بارون ! دل دریا تو بودی

تو موج ِ سبز سبز تن ِ صحرا توبودی!

مگه میشه ندیدت تو مهتاب ِ شبونه!؟

مگه میشه نخوندت توو شعر عاشفونه!؟

هنوز پیشمرگتم من! بمیرم تا نمیری

خوشم با خاطراتم اینو از من نگیری!

Men don't listen

Subject: Men don't listen

On a flight to Chicago, a gentleman had made several attempts to get

into the men's restroom, but it had always been occupied. The flight

attendant noticed his predicament.

>

Sir, she said,"You may use the ladies room if you promise not to

touch any of the buttons on the wall."

He did what he needed to, and as he sat there he noticed the buttons

he had promised not to touch. Each button was identified by letters:

WW, WA, PP, and a red one labeled ATR. Who would know if he touched

them?

He couldn't resist. He pushed WW. Warm water was sprayed gently upon

his bottom. What a nice feeling, he thought. Men's restrooms don't

have nice things like this.

Anticipating greater pleasure, he pushed the WA button. Warm air

replaced the warm water, gently drying his underside.

When this stopped, he pushed the PP button. A large powder puff

caressed his bottom adding a fragile scent of spring flowers to this

unbelievable pleasure. The ladies restroom was more than a restroom,

it is tender loving pleasure.

When the powder puff completed its pleasure, he couldn't wait to push

the ATR button which he knew would be supreme ecstasy.

Next thing he knew he was in a hospital as soon as he opened his

eyes. A nurse was staring down at him with a smirk on her face.

"What happened?" he exclaimed.

"You pushed too many buttons,"replied the nurse.

"The last button marked ATR was an Automatic Tampon Remover. Your

penis is under your pillow."

Men Never Listen.

مطالب کوتاه وخواندنی

چون به دیدار دوست می روی ؛ دیدار را دریاب کسی چه می داند ؟ شاید فرصتی دیگر دست ندهد آنگاه پشیمانی سودی نخواهد داشت درست همان گذشته نشکفته است که آزارت می دهد همان چیزی که می خواهی بگویی و نمی توانی کسانیهستند که آرزو دارند به کسی بگویند دوستت دارم و سالها دو دلند و این را بر زبان نمی رانند روزی می رسد که او رفته است و عاشق می گرید و فریاد می کند نتوانستم به او بگویم دوستش دارم

با تشکر از سارا  خانوم

مطالب کوتاه وخواندنی


مرگ از زندگی پرسید که چه چیزی باعث شده است که من تلخ و تو شیرین جلوه کنی؟ زندگی جواب داد : دروغ هایی که در من نهفته است و حقیقتی که در وجود تو است

 

مطالب کوتاه وخواندنی

دل من دیر زمانی است که می پندارد دوستی نیز گلی است مثل نیلوفر و یاس ساقه ترد ظریفی دارد بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد جان این ساقه نازک را دانسته بیازارد در زمینی که ضمیر من وتوست از نخستین دیدار هر سخن هر رفتار دانه هایی است که می افشانیم برگ وباری است که می رویانیم آب و خورشید و نسیمش مهر است گر بدان گونه که می بایست به بار آید زندگی را به دل انگیز ترین چهره بیاراید آنچنان با تو درآمیزد این روح لطیف که تمنای وجودت همه او باشد و بس