پرسید به خاطر کی زنده هستی ؟
با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم به خاطر تو ،
بهش گفتم به خاطر هیچ کس
پرسید پس به خاطر چی زنده هستی ؟
با اینکه دلم داد می زد به خاطر دل تو
با یک چشم پر از اشک بهش گفتم به خاطر هیچ چیز .
ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی ؟
در حالی که گریه می کرد گفت :
به خاطر کسی که برای هیچ زنده است
مسافر جاده های غریب و بی انتها |
سفر کردم که از عشقت جدا شم ,
دلم میخواست دیگه عاشق نباشم!
ولی عشقت تو قلبم مونده ای وای!
دل ِ دیوونمو سوزونده ای وای!
هنوزم عاشقم , دنیای دردم ؛
مثه پروانه ها دورِت میگردم!
مثه پروانه ها دورِت میگردم!
سفر کردم که از یادم بری ,دیدم نمیشه!
آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه!
غم دور از تو موندن یه بی بال و پرم کرد!
نرفت از یاد من عشق! سفر عاشقترم کرد!
هنوز پیشمرگتم من! بمیرم تا نمیری
خوشم با خاطراتم اینو از من نگیری!
دلم از ابر و باران به جز اسم تو نشنید
توو مهتاب ِ شبونه فقط چشام تورو دید!
نشو با من غریبه ِ مثه نا مهربونا
بلا گردون ِ چشمات, زمین و آسمونا
میخوام برگردم اما میترسم ,میترسم بگی حرفی نداری
بگی عشقی نمونده, میترسم بری تنهام بذاری!
تو رو دیدم توو بارون ! دل دریا تو بودی
تو موج ِ سبز سبز تن ِ صحرا توبودی!
مگه میشه ندیدت تو مهتاب ِ شبونه!؟
مگه میشه نخوندت توو شعر عاشفونه!؟
هنوز پیشمرگتم من! بمیرم تا نمیری
خوشم با خاطراتم اینو از من نگیری!
| |||||
Subject: Men don't listen On a flight to Chicago, a gentleman had made several attempts to get into the men's restroom, but it had always been occupied. The flight attendant noticed his predicament. >
Sir, she said,"You may use the ladies room if you promise not to touch any of the buttons on the wall." He did what he needed to, and as he sat there he noticed the buttons he had promised not to touch. Each button was identified by letters: WW, WA, PP, and a red one labeled ATR. Who would know if he touched them? He couldn't resist. He pushed WW. Warm water was sprayed gently upon his bottom. What a nice feeling, he thought. Men's restrooms don't have nice things like this. Anticipating greater pleasure, he pushed the WA button. Warm air replaced the warm water, gently drying his underside. When this stopped, he pushed the PP button. A large powder puff caressed his bottom adding a fragile scent of spring flowers to this unbelievable pleasure. The ladies restroom was more than a restroom, it is tender loving pleasure. When the powder puff completed its pleasure, he couldn't wait to push the ATR button which he knew would be supreme ecstasy. Next thing he knew he was in a hospital as soon as he opened his eyes. A nurse was staring down at him with a smirk on her face. "What happened?" he exclaimed. "You pushed too many buttons,"replied the nurse. "The last button marked ATR was an Automatic Tampon Remover. Your penis is under your pillow." Men Never Listen. | |||||
|
چون به دیدار دوست می روی ؛ دیدار را دریاب کسی چه می داند ؟ شاید فرصتی دیگر دست ندهد آنگاه پشیمانی سودی نخواهد داشت درست همان گذشته نشکفته است که آزارت می دهد همان چیزی که می خواهی بگویی و نمی توانی کسانیهستند که آرزو دارند به کسی بگویند دوستت دارم و سالها دو دلند و این را بر زبان نمی رانند روزی می رسد که او رفته است و عاشق می گرید و فریاد می کند نتوانستم به او بگویم دوستش دارم
با تشکر از سارا خانوم
مرگ از زندگی پرسید که چه چیزی باعث شده است که من تلخ و تو شیرین جلوه کنی؟ زندگی جواب داد : دروغ هایی که در من نهفته است و حقیقتی که در وجود تو است